بی تو من در همه ی شهر غریبم

متن مرتبط با «دست» در سایت بی تو من در همه ی شهر غریبم نوشته شده است

دستاش

  • رو تخت دراز کشیده بود. دستامو بردم تو دستای خالیش ولی جمع نمیشدن که با دستام جفت بشهکف دستاش هنوزم زبر بود ولی خیلی تمیز تر شده بودن و پوستش ور میومدبا اون دستم انگشتاشو جمع کردم تا دستام تو دستاش پنهون بشهآخرین باری بود که دستاشو گرفتم ولی دستامو نگرفتمفهومی بنام پدرهنوز غم از دست دادنت اذیتم می کنه و برام عادی نشدهده سال گذشت ولی هنوز برام همین دیروزهفقط یاد گرفتم بهترین جای قلبم پنهونش کنمغمشوهیچ کسی دیگه نمی تونه حدسش بزنه که کجاست, ...ادامه مطلب

  • دست و پای احساسم

  • دست و پای احساسم را جمع کردم و با خود به خانة گور خواهم برد.,دست,پای,احساسم ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها