این رابطه ی سراسر انکار رو از همون اول تو ساختی

ساخت وبلاگ
روزی ک پدرم رفت کاری از دستم بر نمی اومد که تلاش کنم و برش گردونم اما وقتی خواستی بری تلاشمو کردم

منی که یک آدم به اون مهمی رو از دست دادم و تجربشو دارم نترسون از رفتن

بحث فقط سر اینه که تلاشمو کردم و تو هیچ تلاشی نکردی و فقط منو روندی

از وبلاگ همون کلمه اول نخواستی منو

وبلاگ همون کلمه روزی ک عرشک اومد تو خونه و تغییرات خونه رو دید و ازت پرسید میخای ازدو کنی ، اونروزا دعوایی نبود تو منو نمی خاستی 

می دونستی به اسم دوست دختر نمیام باهات چون من اهلش نبودم واسه همین با عنوان ازدو خرم کردی و

این وبلاگ رابطه کلمه ی وبلاگ سراسر کلمه وبلاگ انکار کلمه رو از وبلاگ همون کلمه اول تو وبلاگ ساختی کلمه

این وبلاگ رابطه کلمه ی وبلاگ سراسر کلمه وبلاگ انکار کلمه رو از وبلاگ همون کلمه اول تو وبلاگ ساختی کلمه

این وبلاگ رابطه کلمه ی وبلاگ سراسر کلمه وبلاگ انکار کلمه رو از وبلاگ همون کلمه اول تو وبلاگ ساختی کلمه

 

وقتی به عرشک اونو گفتی یا حاشاهات پیش بقیه و جوری وانمود کردنات ک با من نیستی از همون اول باید می فهمیدم تو قصدت ازدو نیست

منه احمقو بگو گول حرفاتو خوردم

اولا دعوا نبود و این بهونه های الانت ک چسبیدی ب اینکه بخاطر دعواهاست میخام برم

هنوزم در برابر سوال من قرار داری

چرا از همون اول ک دعوا نبود این وبلاگ رابطه کلمه رو حاشا میکردی؟ می ترسیدی چیو از دست بدی؟ 

گفتی به بقیه چ ربطی داره من میخام چکار کنم ولی جالبیش اینه بقیه کاراتو صدبار داد زدی براشون که من میخام برم و من فلان و بهمان

هی دل ساده ی من

چقد تو زود فریب دروغای ی آدمو میخوری

یسری داشتی برا خواهرم میگفتی دختری تو دوران دانشجوییت پیشنهاد ارتباط صرفا س.ک . سی بهت داده میخاستی اونو بسازی ؟ یا چی ؟

 

بی تو من در همه ی شهر غریبم...
ما را در سایت بی تو من در همه ی شهر غریبم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3arinao بازدید : 55 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 15:11