فیلم مورد علاقم Confessions of a Shopaholic 2009 و دختری که تو تغییرش دادی

فیلم مورد علاقم Confessions of a Shopaholic 2009 بود. حدود ده سال پیش. 

نمیدونم چرا این فیلمو خیلی دوس داشتم و فک می کردم یروزی ی مردی تو زندگی برام پیدا میشه که با اینکه یجاهایی گند میزنم ولی سعی می کنه درستش کنه

اونجایی از فیلم که ربکا با لباس شبیه پیش خدمتا میره تو رستوران و سینی غذا میدن دستش که پیش ریسش و بقیه کسایی که برای ملاقات اون اومدن ، به حالت یک خدمتکار غذا براشون سرو کنه و همون موقع است که لوک پا میشه و گند ربکا رو جمع می کنه و سینی دست می گیره و غذا رو پخش می کنه. چقدر این صحنه لذت خوبی بهم میده. حتی اگ تو بزرگترین موقعیت زندگیت گند شد کسی هست پشتیبانت باشه.

صحنه ایی هست که الیشا لانگ لگ منتظر لوک هست و جلوی ربکا با لوک یک مکالمه داره که منتظرت بودم و وقتی می فهمه که لوک خرید بوده میگه ما زوج خوبی هستیم که خرید می کنیم. اون لحظه غمی که تو دل ربکا میشینه که تمام خیالای دخترونه اش به باد رفته. من این حسو بارها زندگی کردم. بارها شاهدش بودم . خوبیه لوک اینه که ذهن ربکا رو پاک می کنه از اینکه الیشا لانگ لنگ هیچ وقت نمی تونه جای تو رو بگیره. هیچ وقت این جمله رو بهم نگفت که کسی نمی تونه جای منو بگیره . برعکس همیشه جوری تا کرد که همه تو زندگیشن . یادم نمیره وقتی ازش خواستم از فرزاد بخاد صندلی عقب بشینه تا من خاصش باشم. گفت برای من فرقی نداره  خودت بهش بگو . مردی که هیچ جا حواسش به من و احساسم نبود . چ انتظاری داره که تنهات نزاره وقتی تو رو توی کوچکترین لحظاتی که برات بزرگند نمی بینه .